دریوزگی تا چه حد؟
خانم عبادی! مواظب باشید سنگ ها بسوی شما پرتاپ نشود!
آذر ماجدی

این روزها دوران بیانیه ها و پیام ها است. هر روز یکی از این اصلاح طلبان حکومتی از حجره بیرون میخزد و بیانیه ای و پیامی خطاب به نظام و مردم صادر میکند، سپس میرود تا هنوز جوهر این یکی خشک نشده، یکی دیگر صادر کند. اوضاع با شتاب حیرت آوری بجلو میرود. موسوی، خاتمی، کروبی در داخل و ۵ تن و شیرین عبادی در خارج برای نجات نظام سخت به تکاپو افتاده اند. از یک سو به درگاه "نمايندگان و مسئولان محترم نظام جمهوری اسلامی ايران" استغاثه میکنند و بهر دری میزنند تا اینها را به صراط مستقیم بکشانند. از سوی دیگر با وقاحت بی نظیری میکوشند "هموطنان عزيز" شان را آرام کنند. هندوانه "حقوق بشری" زیر بغلشان بگذارند، و پیام صلح و آشتی و گل رز از جانب آنها به جانیان و قاتلان حرفه ای و زنجیره ای که بر مسند این حکومت نشسته اند، تقدیم کنند. جوهر تمام این بیانیه ها و پیام ها یکسان است. رعشه و لرزه مرگ نظام از لغت به لغت آن بیرون میریزد.
خانم عبادی روز دوشنبه پیامی از جانب "کانون مدافعان حقوق بشر" خطاب به نظام "محترم و محبوب" اش و مردم صادر کرده است. با خواندن این پیام فقط میتوان به این خانم عزیر گفت، شرم تان باد! دریوزگی هم حدی دارد! در شرایطی که خانواده های زندانیان سیاسی چند روز است در مقابل زندان اوین عملا تحصن کرده اند و برای آزادی عزیزانشان رژیم را تحت فشار گذاشته اند؛ در شرایطی که این رژیم جنایتکار صدها نفر را زیر شکنجه های مخوف و ضد بشری قرار داده است، تعدادی زیر شکنجه جان باخته اند و تعدادی اعدام شده اند و تعدادی دیگر در صف اعدام در انتظار اند؛ در شرایطی که این رژیم افسار پاره کرده و همچون اجداد اش (یعنی همان "سالاران عدالت جوی" خانم عبادی) هر که را بتواند از تیغ شمشیر میگذراند، خانم عبادی از مردم میخواهد که "خشونت" نکنند و با "صلح و صفا" با این اوباش و جانیان طرف شوند. با وقاحت غیر قابل باوری  این جانیان را به صفت "محترم" مزین میکند و اوباش اسلامی آدمکش را "برادران بسیج و سپاه" مینامد: "ما مدافعان حقوق بشر از شما برادران سپاهی و بسيجی مردمی ميخواهيم که برادران و خواهران خود را که سوگند به پاسداری آنها خورده ايد، بی گناه و بی دفاع به خاک نيفکنيد و مادران خود را رخت ماتم نپوشانيد و بر سر مزار شهدايی ديگر ننشانيد . "
خشونت اسم رمز سرنگون نکنید!
سران جنبش سبز اسلامی، اصلاح طلبان حکومتی و پادوهای توده ای – اکثریتی آنها چنان راجع به "خشونت مردم" حرف میزنند، که گویی این مردم هستند که خشونت میکنند؛ این مردم هستند که تیر میزنند، شکنجه و تجاوز میکنند، خود را میکشند، اعدام میکنند و بخود گرسنگی و فقر و فلاکت تحمیل میکنند، سنگسار میکنند و خون براه میاندازند. وقاحت هم حدی دارد. از آن روزی که مردم شعارهای سرنگونی طلبانه یا بقول این جماعت "ساختار شکنانه" سر دادند، اینها صدها صفحه در مزمت خشونت کاغذ سیاه کرده اند. سایت هایشان پر از وضع و موعظه های کسالت آور و ریاکارانه در باب بدی خشونت است. مدام مشغول فلسفه بافی، تاریخ سازی، شعر سرودن، پیام دادن و فریبکاری و دغل بازی هستند تا شاید مردم را بقول عامیانه "از خر شیطان" سرنگونی پایین آورند. التماس و درخواست از مردم برای خشونت گریزی اسم رمز "سرنگون نکنید" است. ارکستر دریوزگان رژیم اسلامی برای حفظ نظام براه افتاده اند. اینها از سرنگونی نظام بیش از خود این نظام در هراسند.
خانم عبادی میکوشد که نه چندان زیرکانه مبارزات و خیزش اخیر مردم را مبارزه ای برای اصلاح رژیم، در چهارچوب تنگ اصلاح طلبان حکومتی و نه برای سرنگونی آن قلمداد کند: "بیشک همگان ميدانند که از انتخابات تا کنون اعتراض ملت ايران ، اعتراضی مسالمت آميز، مدنی و قانونی بوده که به هيچ ترتيبی نمی توان آن را وارونه جلوه داد و آنچه دامنه اعتراضات مردم را گسترده و مردم را مصمم تر نموده، اقدامات يک سويه و به دور از عدالت و انصاف برخی مسولان حکومت بوده است." جالب اینجاست که حتی در جایی که قرار است خشونت و سرکوب نظام مورد شماتت قرار گیرد، ایشان بسیار مراقب است که نهایت ادب و احترام و "انصاف" را نسبت به این جانیان رعایت کند. "اقدامات یک سویه برخی مسئولان حکومت" یکی از شاهکارهای ادبی این مشاور "بد حجاب" رژیم اسلامی است. شاید باید جایزه نوبل ادبیات ریاکارانه را نیز به ایشان اعطاء کرد.
تحریف و ریاکاری ملی - اسلامی
این پیام ها و موعظه ها ی حقوق بشری در زرورق ریاکاری و دروغ پیچیده شده است. خانم عبادی تاریخ سی ساله جنایت و سرکوب و خشونت این نظام را در روز روشن تحریف میکند: "اکنون {مردم}ناباورانه خشونت و آتش را در خانه خويش و در بين برادران و خواهرانشان می بينند . ... زمانی صدام جنگ عليه ايران را آغاز کرد و صدها هزار ايرانی را به خاک و خون کشيد و ميليون ها مادر ايرانی را به سوگ نشاند، اما سخت تر از آن کشته شدن جوانان سرزمينمان توسط اقليتی از هموطنانمان است و بی شک ملت ايران ناباورانه اين خشونت و آتش جنگ را به نظاره نشسته اند . "
با زبلی مردرندانه ای تاریخ کشتار و خشونت در ایران از صدام به کشتار هشت ماه اخیر وصل شده است. گویی صد هزار اعدام در زندانهای مخوف اسلامی در دهه شصت هم کار صدام حسین بود؛ گویی سنگسارها و اعدام با جرثقیل در ملاء عام اصلا وجود نداشته است؛ گویی تجاوز دسته جمعی و اعدام فاطمه رجبی ها و سنگسار مریم ایوبی ها کار خود مردم بوده است؛ گویی زنان خود به زور بر سر خود حجاب کرده اند؛ گویی فقر و فلاکت و گرسنگی میلیونی کار خود مردم است؛ خودکشی ها و اعتیاد و فحشای گسترده نیز از بلایای آسمانی است؟ یا شاید از نظر این رئیس "حقوق بشری" اینها خشونت محسوب نمیشود؟ سنگ جوان فلسطینی به سربازان اسرائیلی خشونت دردآور است، سنگ ها در دست زنان و مردان به جان آمده علیه اوباش بسیج اسلامی، خشونتی "مرگ بارتر" است. اما سی سال بدبختی و فلاکت و تبعیض و سنگسار و سرکوب و اعدام خشونت نیست، راه و روش حکومت "عدل اسلامی" است.
"برای ما ايرانيان تحمل ناپذير بود که ببينيم جوان فلسطينی که هموطن خود را غرق در خون ميديد سنگی را به نشان نفرت به سوی دشمن پرتاب کند، اما چه مرگ آور است ببينيم جوانان ايرانی از به خون غلطيدن ياران معترض و مسالمت جوی خود سنگ در مشت گره کنند . ... جوانان آگاه وطنم! بايد ممارست و مقاومت کرد و حتی در مقابل توپ و تانک و گلوله، سنگ هم در دست نگرفت. راه رسيدن به عدالت و آزادی و دموکراسی و حقوق بشر راه گل گون می طلبد نه راه پرخون . "
حقوق بشر کلاه بزرگ مدافعین نظام
در این گفته ایشان با یک تیر دست راستی دو گنجشک میزند. هم میکوشد جوانان پر شور، شجاع و انقلابی دشمن رژیم اسلامی را آرام و پاسیو کند، هم به دولت آمریکا، دولت های غرب و اسرائیل چراغ سبز نشان میدهد. ایشان ضمنا با مردرندی بازاری – آخوندی خاصی از کیسه خلیفه میبخشد. به جوانانی که دارند بدست این اوباشان جنایتکار بخاک و خون کشیده میشوند، میگوید، "مبادا از خود دفاع کنید، بگذارید هر بلایی میخواهند سرتان بیاورند، شما گل تقسیم کنید!"
حقوق بشر یک کلاه گنده ای است که قرار است سر مردم ایران بگذارند: مردم را با کلام حقوق بشر آرام و سر بزیر کنند و به نظام های ضد مردمی و جنایتکار آوانس و امکان ادامه حیات دهند. حقوق بشر اسم رمز اصلاح طلبی حکومتی است که اکنون بیش از هر زمانی برای تداوم حیات نظام اسلامی عرق میریزد. از استاد دانشگاه تا پاسدار- ژورنالیست ها، از فمینیست های اسلامی و لائیک پرو رژیم همه دست بدست هم داده اند و بیانیه پشت بیانیه صادر میکنند و مردم را به آرامش دعوت میکنند و از خشونت پرهیز میدهند. همه ترسیده اند که بساط لفت و لیس شان بعنوان "اپوزیسیونِ رسمی و محترم" رژیم اسلامی برچیده شود. بدون رژیم اسلامی، این اپوزیسیون ملی – اسلامی یا ناسیونالیستی نیز چه در داخل کشور و چه در خارج از موضوعیت خواهد افتاد. روزی شان خشک میشود. بروبیای حقوق بشری شان دود میشود و به هوا میرود.
پیام مردم سرنگونی طلب، مردم بجان آمده از این دریای خشونت و خون، به این دریوزگان رژیم چنین است: "خدا روزی تان را جای دیگری حواله کند، اگر خیر نمیرسانید شر هم نرسانید!" مردم سالها است که در کمین این رژیم نشسته اند و از هر فرصتی برای عقب نشاندن آن استفاده کرده اند. مردم این بار دیگر به خانه باز نخواهند گشت، آمده اند تا این رژیم را به زیر کشند و تمام سران قاتل آن را بجرم جنایت علیه بشریت به محاکمه بکشانند. این تنها التیام قلب های درد کشیده مادران و پدران عزادار است. تنها پاسخ منطقی و عادلانه به فرزندانی است که این رژیم پدران و مادران شان را بخاک و خون کشیده است. تنها راه پایان دادن به خشونت و کشتار در کشور است. این پیام مردم سرنگونی طلب، مردم خواهان آزادی، برابری و رفاه است. بساط "حقوق بشر" تان را جای دیگری پهن کنید. *